بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام علیکم .
به لطف خدای بزرگ به محل موعود خود رفتیم و مشغول شدیم و برای اینکه تولّد بانوی دو عالم حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها بود لباسهای زیاد و خوبی هم بردم که همه خوشحال به منزل بروند .
خدا را شکر بد نبود وگرچه افراد تجمّع کرده در محل کمتر از دفعات قبل به نظر میرسید ولی با این حال تعدادی بودند و از لباسها هم خوب برده شد.
فقط یه بدی که داره اینکه بعضی ها عادت کردند که پول در خواست کنند و ما هم به دلیل اینکه کمک مالی کم میشود و از نظر پول خیلی وفتها مشکل داریم ؛ جواب رد دادن به خواست اونها هم برامون ابتدای امر سخت بود ولی عادت میکنیم .
دیگه بسه فعلاً
خدا نگه دار همه ی شما .
یاعلی و خدا حافظ
به نام خدای مهربون
پیر زن قد خمیده ( که واقعا گویا دنبال جوونی خودش میگشت) بهم گفت : حاج آقا این گونی رو میدی که ببرم میخوام بندازم زیرم چون زیر انداز ندارم
گفتم : خوب یکی از این دو تکّه موکت رو ببر(با اشاره به موکتهایی که زیر لباسهای مستعمل انداخته بودم)
اوهم با دعا در حقّم اونی که فکر میکرد بهتره و تمیزتره با خودش برد
یاد آوری این گونه موارد برای ما لازمه که بدونیم توی جامعه کسانی هستند که وسیله ی امتحان ما هستند و باید که کاری کنیم و انفاق و گذشت رو در زندگی برای رضای خداوند داشته باشیم
یادم میاد یه خانمی اومده بود و می گفت : که این کار درستی نیست که این لباسها رو میارید اینجا و من خودم ناراحت میشم وقتی میبینم که زنها میان از این لباسها جدا میکنند و میبرند و دم از شخصیّت و همچین چیزا میزد.
حالا میگم که ای کاش بهش گفته بودم که فاصله ی تو با وضع اونها خیلی زیاد نیست کافیه که خدا هم بخواد که تو عبرت بگیری و دیگه باعث جلوگیری از کمک رسانی به اونها نشی ؛برای خدا که کاری نداره ،خودت فکر کن بنده خدا کافیه که همسرت یه بیماری سخت بگیره (خدای نکرده)و مجبور بشی در عرض چند روز تمام مال و منال خودت رو خرجش کنی اونوقت برای خرید یه لباس چند هزارتومنی لنگ میشی و میای اینجا با چادری که سعی میکنی ازش به عنوان نقاب صورتت استفاده کنی ،بدون سرو صدا و با کلّی دعا و ثنا گویی از این لباسهای صلواتی بر میداری و میری .
عزیزی که این مطلب رو میخونی از خدا بخواه که اینطوری مورد امتحان خدا قرار نگیری و اگه قرار گرفتی (خدای نکرده ) بتونی ازش سربلند بیرون بیای که کار راحتی هم نیست ؛پس بهتره حالا هم که امکان کمک رسوندن رو داری و اینطوری داری امتحان میشی سربلند بیرون بیای .
با شما هستم که فرش زیر پا ؛موکت ؛مبل آنچنانه ؛فرش تزیینی و تابلوهای نفیس و گرانقیمت آویزون دیوارهای خونتونه و غذاهای چند گانه سر سفره میارید ؛به فکر اونهایی که همنوع شما هستند باشید تا غضب خداوند سراغمون نیاد .
یاعلی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
خداوندا در نهایت روزی خواهد آمد که آخرین لحظات خود یا بعضی نزدیکانم را ناظر و شاهد باشم ، فکر چنین روزی هم دلم را پاره پاره میکند و اشکم را سرازیر .
در آن لحضه چه باید کرد ، پروردگارا ؛ کاری کن در زندگی چنان باشم که در آن لحظه هیچ احساس عذاب وجدان نداشته باشم ، چرا که عذاب فراق و جدایی از کسانم و آنهایی که به نوعی با من بوده اند و دلبستگی بین ما بوجود آمده ؛ خود به تنهایی مرا بس است .
ای خدای بزرگ از تو تقاضای عاجزانه دارم ، درخواست عبدی عاصی ولی شرمسار و خجلت زده (شاید باورتان نشود ولی اشک امان نوشتن نمیدهد ؛ نمیدانم ولی فکر آن روز ، خصوصاً اگر در دنیا ماندنی من باشم ، و رفتنی یکی از نزدیکان و عزیزانم ، دشنه ای بر سینه ام میباشد ) .
پس یا ربّ العالمین کمکم کن چنان زندگی کنم که وجدانم آسوده باشد ، کوتاهی در مقابل وظیفه نسبت به هیچ احدی مرتکب نشوم ؛ و ای پروردگار چنان توفیق عمل ده تا تو از من راضی باشی که عدم رضایت تو نشان کوتاهی و قصور من است .
ای خدای بزرگ و مهربان مرا آنگونه تربیت کن که خود میپسندی ، مرا انسان آفریدی پس انسانیّت را به من بیاموز .
توفیق عنایت فرما که به هر کس بدی کردم ، جبران کنم و به هر جانداری آزارم رسیده در همین دنیا ادبم کن ( امّا ای مهربان با لطف و مرحمت خویش ).
خدایا بر من ضعیف غضب نکن که تاب آنرا ندارم ؛ و از من روی برمگردان که دلم شکسته تر میگردد.
ای تمام وجودم از تو نشأت گرفته ؛ دستم بگیر که سخت محتاجم .
خدایا مرا ببخش و مرا بپذیر .
آمین یا ربّ العالمین
یه چیز خودمونی هم بگم ؛ فکر نمیکنی آفتهایی که به مال و منال اشخاص وارد میشه ؛ برای اینه که به فکر درماندگان هم باشند ، به قول اون بنده خدا که میگفت خدای مهربون بندگانش رو خوب میشناسه و میدونه چیکار کنه که هیچ بنده ای از بندگانش گرسنه و محروم نمونن و مثال میزد میگفت توی بازار معروف گذرخان قم ؛ میرفتم سراغ بعضی میوه فروشها که خیارهای کج و کوله و ریز و بدقواره رو کنار میگذاشتن و با یک سوّم قیمت تا نصف قیمت خیارهای صاف و اتو کشیده میفروختند و میگفتم که خدایا شکرت که اینها رو اینطوری بد قواره و کج و کوله خلق کردی و الّا همین ها هم درست و حسابی گیر ما نمی اومد که به اسم میوه ببریم خونه.
فکر نمیکنی که توی آدمها و نعمتهای دیگه ی خدا هم یه همچین نمونه هایی هست و دلیلش هم مشابه همینه ؛ چرا هست یه کم فکر کن .
یا علی
مانع شدند !!!!
ما در کوچه ی ناصر قم وسائل را به نیازمندان میرسانیم به این دلیل که پاتوق یه گروه نیازمند برای دریافت مهر نونه و از طرفی کوچه است و از طرفی محل گذر ؛ برای این ممانعت آیا دلیل قانونی دارید یا فقط با سلیقه ی بعضی ها که شکمشان سیر است جور در نمی آید .
به نام خدای بزرگ و مدبّر
در راستای مطلبی که در پست قبلی بیان شد عرض میکنم :
اگر یه عمده فروش خیّر پیدا بشه که حاضر بشه در قبال اخذ شناسنامه از افرادی که ما تحقیق کرده ایم و تشخیص داده ایم که کمک به اونها ضروریه ؛ یه جنس مشخّص تحویل بده و در همون محل (که میخواهیم اسمش رو بازار نیازمندان بذاریم ) ؛ شخص نیازمند به فروش اون جنس اقدام کنه و جنس قیمتش با قیمت فروشگاه های معتبر مانند جانبازان و فرهنگیان و ... برابری کنه ؛ چقدر عالی میشه .
هم اون عمده فروش جنسش رو فروخته و هم شخص نیازمند به دلیل اینکه سود فروش جنس به او میرسه سود کرده و به نوعی مشغول به کار شده .
اینطوری فکر کنم افراد زیادی حاضر باشند که از این اشخاص خریداری کنند ؛ و با این کار از عذاب وجدان و مؤاخذه ی روز قیامت خود رو رها کنند .
اگر کسی میتونه این مسئو لیّت رو به عهده بگیره با اینجانب درتماس باشه .
راستی خودش کارآفرینی هم حساب میشه و به دلیل مجتمع بودن اشخاص امنیّت بیشتری هم در کار خواهد بود و بعد از اینکه محل و نیّت خیرخواهانه ی تأسیس چنین محلّی ؛ شناخته شد خریداران زیادی هجوم خواهند آورد و فکر کنم تعداد زیادی از مستمندانی که درگیر مشکلات اجاره خانه و امثال اون هستند نجات پیدا میکنند و میتونن یه مقدار آسوده تر ادامه ی حیات بدن.
در این زمینه کمک فکری و حضور فیزیکی چند خیّر نیازه ، امید وارم کسانی که میتونن در این کار خیر با ما همکاری کنند خودشون رو به اینجانب معرّفی کنن.
خداوند توفیق عمل به دستورات و خواسته های خویش رو به ما عنایت کنه .
آمین یا ربّ العالمین
یا علی
به نام خدا
مشکلات هست و فقر هم هست ؛قبض هایی میارن که بنده خداها قادر به پرداختش نیستند ، یکی میگه کار برای خودم و دخترام باشه کار میکنیم ، یکی میگه خرجی نداریم ؛ و بعضی دیگه چیز دیگه میگن و این قصّه سر دراز دارد و ...
من هم برای اینکه عذری برای افرادی که امکان کمک دارند و از اونجا که ثروتی در دست دارند مورد امتحان هستند باقی نمونه ، حاضرم که آدرس اشخاص نیازمند رو بهشون بدم و هر جوری که بخوان براشون راه رو باز کنم .
ولی بهشون میگم که ادّعا نکنید شیعه هستید و اونوقت سفرهای غیر ضروری و خرجهای غیر ضروری داشته باشید ، حتّی اگر حجّ واجب ندارید ، حج رفتنتون هم در این وضعیّت درست به نظر نمیرسه ، اگر قرب به خدا رو میخواید و بناتون بر اسم در کردن و امثال این اغراض بی ارزش دنیایی نیست ، کاری کنید که بنده ای از بندگان خدا گله به درگاه خدا نداشته باشه ، و از خدای خودش مرگ طلب نکنه ، و شرمنده ی کس و کارش نباشه .
شما با اون دبدبه و کبکبه میزاری میری سفر (حتّی زیارتی ) اونوقت در شهری که زندگی میکنی ، در کشوری که زندگی میکنی و حتّی در دنیایی که زندگی میکنی کسانی هستند که فکر خرج و مخارج زندگی جان به لبشون میکنه.
بالاتر از اون ؛ انسانی که غیر مسلمان هم هست ، حتّی کافر و گبر هم که باشه ، اگر گرسنه و برهنه باشه ، خودت بگو که نیّتت فکر میکنی که خداست ، و ادّعا میکنی که شیعه ی امیر المؤمنین هستی و از پیامبر رحمت پیروی میکنی .
پیامبری که حاضر نبود حیوانی تشنه باشه ، گرسنه باشه و زجر بکشه .
راه که سخت نیست متأسّفانه رهرو کمه ؛ چقدر کتاب بنویسیم و چقدر از سیره ی اهل بیت و بزرگان تاریخ اسلام کتاب چاپ کنیم ، چقدر حرف و حرف ، آخه اگر امروز که اسلام حاکمه وقت عمل نیست پس کی وقت عمله ، یه تعداد دست از کتاب نوشتنهای تکراری بردارند و کاری کنند که به احکام دین عمل بشه و راههای بکر برای پیاده کردن خواسته ی خداوند در بین بشر پیدا کنند .
نمیگم بحث از فلسفه و منطق و غیره لازم نیست ، ولی کسانی که به دنبال این مسائل میروند باید محدود باشند و به اندازه ی کفاف نیرو در این راه قدم بردارند ، و بیشتر به درک زمان و اقدام عاجل کارآمد فکر کنیم ، مثل دکتر مصطفی چمران که در زمان خودش درک درست رو پیدا کرد و اون بود وظیفه اش که انجام داد ، و امروز هم وقت عمل است ، پیاده کردن دستورات الهی در زمینه های مختلف و عرصه های گوناگون اجتماعی و ...
میدونید که الآن چرا باید با غل و زنجیر بعضیها رو دیندار نگه داریم ، در صورتیکه در عصر پیامبر عکس بوده ،وبرای اینکه از کفّارکسی تمایل به دین پیدا نکنه ، باید غل و زنجیر و عوامل دیگه رو بکار میبستند ؛خوب میتونه از دلائلش این باشه که :
چون جاذبه ی پیامبر و عملش و رفتار مسلمانان که به یه خانواده ی بزرگ و صمیمی شبیه بود افراد رو جذب میکرد ، ولی آیا اکنون اینطوریه و ما در جامعه اینگونه هستیم که باهم باشیم و درد و رنج یکی دیگران رو برای رفع مشکل به تحرّک وادار کنه یا نه .
حالا ما رفتارمون طوری باشه که انگار نه انگار دیگری مشکل داره و اونوقت برای مردم هی کلاس فلسفه و الهیّات و اخلاق و غیره بذاریم ، جواب نمیده
باید طوری باشیم که با زنجیرهای فولادی نتونن فردی رو از جامعه ی دینی ما جدا کنن نه اینکه برای حفظ فرد زنجیر لازم باشه .
خلاصه اینکه اگر عنایات خود اهل بیت و کرامات معنویّه اون معصومین و مخلصین درگاه خدا نبود ، خدا میدونه که با عمل من و امثال من چه بلایی سر دین و دینداران می اومد.
ضمناً :
هستند کسانی که نمیتوانند بی تفاوت باشند ولی کمند ، مثلاً خانم فاراعطایی که از مدیران یکی از مدارس ساریه برای کمک دو کیسه ی دیگه لباس فرستاده بود که در بین همین مکتوب دریافتش کردم .
خداوند از ایشان قبول بفرماید .
التماس دعا و یاعلی
به نام خدا
روحانیّت عزیز باید که مثل گذشته خود را در کنار مردم بیشتر ببیند و هر کاری که از دستش برمی آید انجام دهد که فشار اقتصادی از روی قشر کم در آمد برداشته شود چرا که آنها تحمّل گرانی را ندارند و به فشار می افتند .
چرا در مساجد به جمع آوری وسائل کهنه و رساندن آن به نیازمندان هر محل نمیشود .
با این کار مسجد هر محلّی میتواند از فشار بر اقشار کم در آمد بکاهد ، و بنده که در این کار هستم ؛میبینم که چطور لباسهای مستعمل و لوازم دست چندم دیگران مورد استفاده قرار میگیرد ؛ حتّی کفشها را که کهنه هستند میبرند و چقدر هم خوشحال میشوند .
اینجانب عاجزانه از ائمّه جماعات میخواهم که این کار را در مساجد محلّه ها انجام دهند که مردم کمتر گرانی را حس کنند و کمتر عذاب شوند ؛ به خصوص که نان هم گران شده و این برای بعضی سخت است .
فردا پنجشنبه اگر خدای بزرگ توفیق بده میریم که یه تعداد از لباسها رو در اختیار کسایی که از روی ناچاری حاضرند از لباسها و وسائل مستعمل دیگران استفاده کنند قرار بدیم ؛که خیلی از اونها تحت پوشش کمیته ی امداد هم هستند ولی ...
خداوند عاقبت ما را ختم به خیر کند .