به نام خدا
دیشب خانمی که شماره ی بنده رو از یکی از نزدیکانم گرفته بود ، زنگ زد و با صدایی که غم و ناراحتی ازش میبارید گفت که :
حاج آقا (من هنوز حج نرفتما ولی خوب به طلبه معمولاً گفته میشه ) شوهرم رو موتوری زده و فرار کرده و نان آور ما رو زمین گیر کرده ؛شوهرم میرفت میدون برای کارگری میبردنش و زندگیمون با کار او میگذشت ،الآن دو ماهه که اجاره نداده ایم .
یک میلیون رهن داده ایم و چهل هزار تومان هم کرایه میدهیم ؛ از وسایل زندگی هم یه تلویزیون خوب داریم که خواستیم بفروشم امّا بچّه ها مانع شدند .
گفتم که : ما تحقیق میکنیم و آنچه که بتوانیم و در توانمون باشه کمک میکنیم (منظورم همین اطّلاع رسانی و از این کارها بود تا کمکی جمع بشه ) و در تحقیق از همسایه ها هم پرس و جو میکنیم ،اشکالی نداره .
گفت : نه حاج آقا چه اشکالی داره ؛ بیایید خودتان وضع مارا ببینید ؛ پای همسرم شکسته و نمیتواند سر کار برود ؛و کسی رو هم نداریم که کمکمان کند و ....
دیگه براتون بگم که آدرس و شماره ی تلفن این بنده خدا رو هم دارم ؛ هر کس قصد پرواز معنوی داره بسم الله .
یعنی خرج عروسیت رو ،نه همشو
خرج جشن تولّد و جشن تکلیف و ... نه همشو
خرج سفرهای تفریحیتو نه همشو
خرج مهمونیهای آنچنانه رو نه همشو
وووو
اگه بدی توی این سفر چند ساله ی دنیا با درد و غم کمتری با هم به آخر خط میرسیم.
زیاد گفتن ملال آوره مگه نه .
یا علی