بسم الله الرّحمن الرّحیم
خداوندا در نهایت روزی خواهد آمد که آخرین لحظات خود یا بعضی نزدیکانم را ناظر و شاهد باشم ، فکر چنین روزی هم دلم را پاره پاره میکند و اشکم را سرازیر .
در آن لحضه چه باید کرد ، پروردگارا ؛ کاری کن در زندگی چنان باشم که در آن لحظه هیچ احساس عذاب وجدان نداشته باشم ، چرا که عذاب فراق و جدایی از کسانم و آنهایی که به نوعی با من بوده اند و دلبستگی بین ما بوجود آمده ؛ خود به تنهایی مرا بس است .
ای خدای بزرگ از تو تقاضای عاجزانه دارم ، درخواست عبدی عاصی ولی شرمسار و خجلت زده (شاید باورتان نشود ولی اشک امان نوشتن نمیدهد ؛ نمیدانم ولی فکر آن روز ، خصوصاً اگر در دنیا ماندنی من باشم ، و رفتنی یکی از نزدیکان و عزیزانم ، دشنه ای بر سینه ام میباشد ) .
پس یا ربّ العالمین کمکم کن چنان زندگی کنم که وجدانم آسوده باشد ، کوتاهی در مقابل وظیفه نسبت به هیچ احدی مرتکب نشوم ؛ و ای پروردگار چنان توفیق عمل ده تا تو از من راضی باشی که عدم رضایت تو نشان کوتاهی و قصور من است .
ای خدای بزرگ و مهربان مرا آنگونه تربیت کن که خود میپسندی ، مرا انسان آفریدی پس انسانیّت را به من بیاموز .
توفیق عنایت فرما که به هر کس بدی کردم ، جبران کنم و به هر جانداری آزارم رسیده در همین دنیا ادبم کن ( امّا ای مهربان با لطف و مرحمت خویش ).
خدایا بر من ضعیف غضب نکن که تاب آنرا ندارم ؛ و از من روی برمگردان که دلم شکسته تر میگردد.
ای تمام وجودم از تو نشأت گرفته ؛ دستم بگیر که سخت محتاجم .
خدایا مرا ببخش و مرا بپذیر .
آمین یا ربّ العالمین
یه چیز خودمونی هم بگم ؛ فکر نمیکنی آفتهایی که به مال و منال اشخاص وارد میشه ؛ برای اینه که به فکر درماندگان هم باشند ، به قول اون بنده خدا که میگفت خدای مهربون بندگانش رو خوب میشناسه و میدونه چیکار کنه که هیچ بنده ای از بندگانش گرسنه و محروم نمونن و مثال میزد میگفت توی بازار معروف گذرخان قم ؛ میرفتم سراغ بعضی میوه فروشها که خیارهای کج و کوله و ریز و بدقواره رو کنار میگذاشتن و با یک سوّم قیمت تا نصف قیمت خیارهای صاف و اتو کشیده میفروختند و میگفتم که خدایا شکرت که اینها رو اینطوری بد قواره و کج و کوله خلق کردی و الّا همین ها هم درست و حسابی گیر ما نمی اومد که به اسم میوه ببریم خونه.
فکر نمیکنی که توی آدمها و نعمتهای دیگه ی خدا هم یه همچین نمونه هایی هست و دلیلش هم مشابه همینه ؛ چرا هست یه کم فکر کن .
یا علی