به نام خدا
سلام علیکم
با خودم زیاد درگیرم و در باره ی اینکه چرا بعضیها توی محلّ پنجشنبه که تصویرش رو میبینید با حضورم در اونجا که لباسهای مستعمل و کیف و کفش دست دوّم رو برای یه سری نیازمندی که هر هفته برای دریافت کمتر از پانصد تومان مهر نون (توضیحاً عرض میکنم که مهر نون برگه های کوپن مانندیه که اشخاص به وسیله ی اون میرن و از نانوائیهای مشخّصی نون مجّانی دریافت میکنند ؛ یعنی قیمت نون رو کسی دیگه پرداخت میکنه ) به مکان مشخّصی سر میزنن ، مخالفت میکنن و کار رو به کلانتری و تهدید به دادگاه ویژه ی روحانیّت و اطّلاعات کشور کشوندن .
خیلی برام عجیبه ، و شایدم به خاطر اینه که براشون اینکه صبح وقتی برای خرید یا ... میرن سختشونه که بیان و ماشینهای مدل بالاشون رو سوار بشن و از کنار بینوایی که داره بین لباسها ؛ لباس مناسب فرزند خاک آلود و درهم و برهمش رو سوا میکنه گذر کنن ؛ و با ظاهر مقدّس مآبانه ی بعضیها هم تناسب نداره ؛ آخه بعضیا توی اون محل اسمی در کردن و بین مردم به شهرت دینی رسیدن ، بعضیها هم که سرشناسن و با راننده و امثال اون از محل گذر میکنن ، خوب خیلی براشون راحت نیست که از کنار این صحنه گذر کنن.
آره عزیز ، با کیسه ای پر از خوراکی و عسل و خامه و .... از کنار زنی با چادر خاکی و کفشهای رنگ و رو رفته و از کنار یتیمی که به ظاهر تحت پوشش کمیته ی امداده و ماهایانه چند هزار تومان ناقابل میگیره میشه بگذری و ادّعای ایمان و اسلام که به کنار ، میشه ادّعای انسانیّت کرد .
خانمی که کلّی به سر و صورتش رسیده که بیاد و به مغازه های صفائیّه سری بزنه ، میتونه بگه که من آدمم و کلّی خرج لوازم آرایشمه و از کنار این صحنه های دلخراش بی تفاوت گذر کنه .
آقایی که برای نامزد آینده ی خودش کلّی از کمک به دیگران دم زده ، و حالا از کنار این صحنه میتونه با همون ژست و قیافه ی خیّرانه بی تفاوت گذر کنه و ....
و ...
از این گفتنیها خیلیه ولی
گر در خانه کس است یک حرف بس است
مگه خرج و مخارج یه خانواده چقدره که با یه خانواده ی نیازمند آشنا نشیم و بهش از ترس مجبور شدن به کمک نزدیک نشیم .
اگه خدا رو که تک تکمون در سختیها و فشارهای زندگی یادش کردیم و کمکمون کرده و کریم علی الاطلاقه ؛ دوست داریم ، سعی کنیم که لااقل یکی از بندگانش رو که شب رو با گله از درگاه پر برکتش سر به بالین میگذاره راضی کنیم و ما هم واسطه بشیم تا بنده ای از بندگانش به نیاز ضروری خودش برسه .
خدایا تو به فکر اونها بودی که این همه برای صدقه و کمک ثواب قائل شدی و فرمودی اوّل به دست من میرسه و بعد به دست نیازمند ، خوب مائیم که باید از این فرصتها استفاده کنیم .
من که خدا رو شکر با این بندگانت وقتی وقتم رو صرف میکنم خیلی راحت و آسوده ام ، امّا از مجالس فخر و ولخرجی و مجالس آنچنانه و مهمانیهای عجیب و غریب و نشست و برخاست با بعضیها جدّاً فراریم و حالم به هم میخوره .
خدایا خودت کمکم کن :
آنگونه باشم که تو میپسندی و آنگونه رفتار کنم که تو از من راضی باشی و از ظلم و ستم رهایم کن .
التماس دعا دارم ، خصوصاً برای پدرو مادرم دعا کنید که مشکلشون حل بشه .
یا علی و خدا نگه دار