بسمه تعالی
سلام علیکم
در خلوت خودمون خوبه که به کارهامون فکر کنیم و اون کارهایی که برای دنیا و آخرتمون ویا لااقل یکی از این دو مفید نیست کنار بذاریم ؛و واقع امر رو ببینیم و از دروغ به خودمون لا اقل پرهیز کنیم ،به طور مثال طرفی که ادّعا میکنه دختر یا پسرش رو خیلی دوست داره ولی وقتی که حرف از این میشه که بابا این بچّه دیگه بزرگ شده و وقت ازدواجشه با حرفهای پوچ و بی معنی جواب میده که حالا زوده و هنوز زوده و امثال این و اگه درست بری توی افکارش میبینی که به خاطر آبروشه که نمیخواد تن به ازدواج فرزندش بده و چه بسا اون رو سعی میکنه با توجیهات مختلف از ازدواج نهی کنه ؛چرا که نمیتونه با سر بلندی آنچنانه دختر یا پسرش رو سر سفره ی عقد بنشونه ، خوب قدری فکر کن بنده ی خدا شما که فرزندت رو دوست داری چرا به خواسته ی اون اهمّیّت نمیدی
خودت وقتی جوون بودی دوست داشتی که ازدواجت رو عقب بندازند و به خاطر حرفهای یه من یه غاز کارت رو عقب بندازند و ...
از این موارد خیلی میشه توی زندگی مثال زد ؛بنده ی خدای دیگه ادّعا میکنه که همسرش رو خیلی دوست داره ولی همیشه به اون زحمت اضافی تحمیل میکنه که بیچاره بره اضافه کاری کنه که مثلا درآمد بیشتری داشته باشند غافل از اینکه اون بنده خدا هم آدمه نیاز به استراحت داره و وقتی که مجبور باشه اضافه کاری کنه چه بسا کارایی درستی نداشته باشه و این باعث بشه درست نتونه کارکنه و بلایی سر خودش بیاره و یا اصلا لقمه نونی که میاره از حلالیّت به خاطر عدم کیفیّت در بیاد چون هر کاری کیفیّت لازم خودش رو میخواد مگه نه .
پس با خودمون خلوت کنیم و بفهمیم که واقعا هر کسی رو اونجور که خودش میخواد دوست داریم یا نه ،تا بتونیم اینطوری طرفمون رو بیشتر دوست داشته باشیم و اونجوری باشیم که اون میخواد