بسم الله الرحمن الرحیم
فرارسیدن ایّام فاطمیّه رو به همه ی شیعیان و مسلمانان و حق طلبان عالم تسلیت عرض میکنم .
امید وارم که خداوند ما رو با حقیقت مقام اهل بیت (علیهم السّلام )؛ به خصوص مقام فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها ) آشنا کند ؛ و از نورانیّت آن ارواح طیّبه ما را بی نصیب نگرداند .
ظلمی که امروزه برعالم بشریّت و از جمله مسلمین میشود ؛ نتیجه ی همان ظلمی است که بر نورهای آسمانی شد و دیگران سکوت کردند و تخم نفاق و ظلم جوانه زد و امروزه به درخت تنومندی تبدیل شده است که نیاز به ارّه ی اصلاح آخرین منجی عالم بشریّت یعنی حضرت بقیّة الله الاعظم (ارواح العالمین له الفداه ) دارد.
از حال یکی از همین ظلم شده ها که ظالمش جهل و عقب ماندگی و اختلاف طبقاتی است براتون بگم .
بنده خدا پیر زنی که به نظر میرسه بالای پنجاه و پنج سال داشته باشه با یه عینک ته استکانی از حال خودش میگفت و گریه میکرد :
پسرم معتاد شده و آواره شده و ازش هیچ خبری ندارم ؛ همسرش با دوتا بچّه که هردو محصّل هستند ؛ یکی دختر و دیگری پسر ؛ طلاق گرفته و رفته و بچّه ها رو به گردن من انداخته ؛ شوهرم بیمار است و به دکترها هم رفته ایم جوابمان کرده اند ؛ در بستر بیماری است و مدفوع خود را نمیتواند نگه دارد و خود را کثیف میکند .
از منزلش بشنوید :
در یک زیر زمین مینشینیم که در واقع مستأجر دامادم هستیم ؛ آنرا به دونیم کرده است و در نیمی کار خیّاطی یا کاری دیگر (تردید از مدیر وبلاگ است ) انجام میدهد و در نیم دیگر هم ما هستیم .
زیر نظر کمیته هستیم و .....
همینطور ادامه میداد و لابه لای صحبتش میگفت که خیلی برام سخته تن این بچّه ها لباس کهنه و مستعمل دیگران رو بپوشونم و خودش هم میگفت که نمیتونم از لباس کهنه ی دیگری بپوشم ، دلم برنمیداره حاج آقا چیکار کنم ، اگه پارچه ی نو بهتون دادن یا لباس نو خبرم کنید و ...
دلتون به درد اومد مگه نه ، بازم بگم ؛« الله اکبر» چی بگم ؛ آخه کمیته هم که کمکش آنچنان نیست که بتونه کفاف نیازهای امثال این بنده خدا رو بده ؛ چرا ما نباید بسیجی وار توی هر منطقه نظارت بر احوال نیازمندان نداشته باشیم ؛ چی میشه مثل اون موقع که همدیگر رو برادر و خواهر صدا میکردیم و به هم کمک میکردیم و دردهامون درد همدیگه بود ، دست همدیگر رو نگیریم و مثل کاری که بنده میکنم ؛ واسطه نشیم و وسایل غیر مصرفی و کمکهای مردمی رو به امثال این بنده خدا نرسونیم .
میگفت که چراغ گاز ندارید ؛ اگه دارید بهم بدید .
خوب من میدونم که بعضیها هستند که چراغ گاز کهنه دارند و کنار گذاشتند که به سمسار بفروشن و یا اینکه بدن به یه بنده خدایی برداره و ببره ، یا رایگان یا در قبال پولی اندک ؛اگه یه محلّی باشه توی هر محل که این کمک ها رو جمع آوری کنه ؛میدونید چی میشه ؛ خیلی از این مشکلات کم میشه .
وقتی که زنگ زده بود ؛ میگفت حاج آقا پولی دارید بهم بدید ؛این دختربچّه گلو درد داره و پول ندارم که ببرمش دکتر .
بهش گفتم که پولی در دستم نیست که بهت بدم ولی توی وسائل رسیده ؛ چند جفت دستکش زنانه هست که نو و تمیزه ، اگه میتونی بهت بدم ببر بفروش و مشکلت رو حل کن.
میگفت که چند دفعه رفته کمیته ولی هنوز پولشون رو به حسابشون نریختند و با اینکه دفترچه داره ولی خرج دکترش زیاد میشه و نداره که بده .
اومد و اون دستکشها رو با چند تکّه لباس و مقداری برنج و پنج هزار تومان پول از خودم دادم که بعد کسی کمک کرد بردارم ؛ آخه وضع مالی خودم هم تعریفی نداره و باید که حساب و کتاب کارم رو داشته باشم که توی کارم نمونم .
از این موارد بازم هستند که فعلاً برای امشب دیگه کافیه ، امیدوارم که خداوند ریشه ی اعتیاد رو از جامعه ی ما کنده و همه رو از این بلای خانمان سوز نجات بده .
اگه خواستید حاضرم آدرس این بنده خدا رو بهتون بدم ؛ برید و سرکشی کنید و خودتون مستقیماً بهش کمک کنید ؛ در بخش نظرات برام بنویسید تا آدرس رو بدم ؛ البتّه به شرط اینکه با آبروی وی بازی نشه و خیلی محترمانه باشه .
آمین یا ربّ العالمین
یا علی و خدا نگه دار